ستاره ی فروزان ِ هنر ِ سینمای ِ ایرانزمین خاموش شد
بی هیچ گفتگو، فروزان در آسمان هنر ِ ایران یکی از درخشنده ترین هنر آفرینان زن، در عرصه ی سینما بود.
زنی که با همه ی زیبایی ها و هنر بی بدیلش فقط شادی و رقص را در دل و جان و جهان جوانان و پیران، جاری کرد و نشاط و شادمانی را بر چهره ها، شادابی بارید.
زنی که با همه ی ظرفیت های زنانگی، لطافت را نسیم جاری کرد و مخمل گون، ظرافت هنر ِ شاد بودن را در ارجمندی انسان پیچید.
زنی که بی هیچ هراسی از چشمان هیز ِ هرزه نگاهان ِ دین سالار، بر حجاب بندگی زنان اسیر در فرهنگ دین خویان یورش برد و با حمایت همه جانبه ی نظام گذشته، شیک پوشی و پاکیزه اندیشی را با عطر و گلاب در آمیخت و زنان ایران را خوشبو کرد.
زنی که در عرصه ی سینما پرچمدار زیبایی زنانه بود و با هنرش به زنان یاد داد که باید زیبا زندگی کرد و زیبا و پاکیزه اندیشید.
اما دریغا و دردا که طوفان ِ ایران و ایرانی سوز بهمن، هنر زیبای زنانه و حتا مردانه را در رسوبات جاهلی مدفون و در آسمان هنر ایران، ابرهای غم پراکنده کرد.
جا دارد که برای شادی روح و یادش، هیچگاه گریه نکنیم بلکه برای شاد بودن او و روحش مثل خودش شاد باشیم، برقصیم، روشن بپوشیم و پاکیزه بیاندیشیم تا بداند که ما از او گوهر شاد بودن و رقصیدن و روشن پوشیدن و پاکیزه اندیشیدن را یاد گرفتیم و حتا در این تندپیچ زمانه ی درد، زانوی غم در بغل نمی گیریم.
چرا که ایرانی هستیم
زیرا
زندگی نیاکان ما ایرانیان، بر بستر شادخواری و شادخوانی و شادگویی و شاد رقصی، سفره ی شادمانی پهن کرده بود و غم را در زندگی شادشان هیچ مکانی نبوده است و حتا در مرگ و از دست رفتن عزیزانشان لباس سپید می پوشیدند و باور داشتند که شادی فروخفته در عزیز از دست رفته را باید در زندگان شکوفا کرد.
پس چنین و ایدون باد این شادخواری و شادخوانی و شادگویی و شاد رقصی
درود بر فروزان ِ هنر ِ سینمای ایران که فقط زیبایی و شادی و رقص را در جای جای ایرانزمین جاری کرد
احمد پناهنده
25 ژانویه 2016
بی هیچ گفتگو، فروزان در آسمان هنر ِ ایران یکی از درخشنده ترین هنر آفرینان زن، در عرصه ی سینما بود.
زنی که با همه ی زیبایی ها و هنر بی بدیلش فقط شادی و رقص را در دل و جان و جهان جوانان و پیران، جاری کرد و نشاط و شادمانی را بر چهره ها، شادابی بارید.
زنی که با همه ی ظرفیت های زنانگی، لطافت را نسیم جاری کرد و مخمل گون، ظرافت هنر ِ شاد بودن را در ارجمندی انسان پیچید.
زنی که بی هیچ هراسی از چشمان هیز ِ هرزه نگاهان ِ دین سالار، بر حجاب بندگی زنان اسیر در فرهنگ دین خویان یورش برد و با حمایت همه جانبه ی نظام گذشته، شیک پوشی و پاکیزه اندیشی را با عطر و گلاب در آمیخت و زنان ایران را خوشبو کرد.
زنی که در عرصه ی سینما پرچمدار زیبایی زنانه بود و با هنرش به زنان یاد داد که باید زیبا زندگی کرد و زیبا و پاکیزه اندیشید.
اما دریغا و دردا که طوفان ِ ایران و ایرانی سوز بهمن، هنر زیبای زنانه و حتا مردانه را در رسوبات جاهلی مدفون و در آسمان هنر ایران، ابرهای غم پراکنده کرد.
جا دارد که برای شادی روح و یادش، هیچگاه گریه نکنیم بلکه برای شاد بودن او و روحش مثل خودش شاد باشیم، برقصیم، روشن بپوشیم و پاکیزه بیاندیشیم تا بداند که ما از او گوهر شاد بودن و رقصیدن و روشن پوشیدن و پاکیزه اندیشیدن را یاد گرفتیم و حتا در این تندپیچ زمانه ی درد، زانوی غم در بغل نمی گیریم.
چرا که ایرانی هستیم
زیرا
زندگی نیاکان ما ایرانیان، بر بستر شادخواری و شادخوانی و شادگویی و شاد رقصی، سفره ی شادمانی پهن کرده بود و غم را در زندگی شادشان هیچ مکانی نبوده است و حتا در مرگ و از دست رفتن عزیزانشان لباس سپید می پوشیدند و باور داشتند که شادی فروخفته در عزیز از دست رفته را باید در زندگان شکوفا کرد.
پس چنین و ایدون باد این شادخواری و شادخوانی و شادگویی و شاد رقصی
درود بر فروزان ِ هنر ِ سینمای ایران که فقط زیبایی و شادی و رقص را در جای جای ایرانزمین جاری کرد
احمد پناهنده
25 ژانویه 2016