به مناسبت خودزنی تاریخی ملت نا آگاه و روشنفکران ِ نا آگاه تر در بهمن ِ شوم سال 57
ما قدر نشناختیم
ما قدر نشناختیم
ما ناسپاسانه، دستاوردهای ملی و میهنی مان را با لگد ِ جهالت کوبیدیم
ما بر روشنایی و سپیده سحر تاختیم و شب را به استقبال شتافتیم
ما زیبایی و رعنایی را در چنگال ِ جنون دریدیم و کهنه پرستی و زشتی و نکبت را بی صبرانه به انتظار نشستیم
ما چهرهای شادمان و آفتاب گون را به نفرت آمیختیم و عبوس سالاری و افسردگی مذمن را سلام کردیم
ما جامعه تاریک اندیشی ِ عصر قبیله ای آخوند سالاری را به جامعه باز روشن اندیشی ِ انسان سروری، ترجیح دادیم
ما قدر و اندازه نشناختیم
با دیو جماران ساختیم
بر خود تاختیم
هر آنچه داشتیم، باختیم
و افسار گسیخته به سوی مرگ شتافتیم
ما
آه
افسوس ما
قدر نشناختیم
احمد پناهنده ( الف. لبخند لنگرودی )
ما قدر نشناختیم
ما قدر نشناختیم
ما ناسپاسانه، دستاوردهای ملی و میهنی مان را با لگد ِ جهالت کوبیدیم
ما بر روشنایی و سپیده سحر تاختیم و شب را به استقبال شتافتیم
ما زیبایی و رعنایی را در چنگال ِ جنون دریدیم و کهنه پرستی و زشتی و نکبت را بی صبرانه به انتظار نشستیم
ما چهرهای شادمان و آفتاب گون را به نفرت آمیختیم و عبوس سالاری و افسردگی مذمن را سلام کردیم
ما جامعه تاریک اندیشی ِ عصر قبیله ای آخوند سالاری را به جامعه باز روشن اندیشی ِ انسان سروری، ترجیح دادیم
ما قدر و اندازه نشناختیم
با دیو جماران ساختیم
بر خود تاختیم
هر آنچه داشتیم، باختیم
و افسار گسیخته به سوی مرگ شتافتیم
ما
آه
افسوس ما
قدر نشناختیم
احمد پناهنده ( الف. لبخند لنگرودی )