۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه

برای ناصر حجازی



برای ناصر خجازی که جوانی ام را با او در زمین توپ زدم و با او اسم تیم مان را تاج گذاشتیم

تاجی زیست
تاجی ماند
و تاجی رفت

آنچه که نام ناصر حجازی را در وجدانها، یادها و دلهای ایرانیان برجسته می کند، عِرق ایرانگرایی اش بود که تا آخرین لحطات نفس کشیدن آن را در عمل فریاد کرد
و دریغا که آن زمانهای دور که ناصر در تیم تاج بازی می کرد، همین نیروهای چپ ِ دیروزی و به اصطلاح دموکرات شده ی امروزی هزاران انگ سزاوار خودشان را بر او زوزه کشیدند و امروز هم وقتی که می خواهند خبری از درگذشتش در سایتشان بنویسند، به عمد افتخارات همکاری ایشان را با تیم تاج سانسور می کنند.
اما ناصر تا آخرین لحظه زندگی اش تاجی ماند و با فرهنگ تاجی زیست و تاجی رفت.
در اینجا از همه دوستان می خواهم که مبادا اشک بر چشمان بیاورید و چون عزا دوستان بیگانه بر سر بکوبید.
نه نه دل قوی دارید که مبادا دشمنان ایران و فرهنگش از گریه ی ما خنده بر لب باز کنند.
باید ناصر را در شادمانی هایش و ایرانی گرایی هایش به شادمانی نشست تا روح وطن دوستانه اش از ما خشنود شود.




آمد وُ عشق ِ وطن را به ما داد وُ برفت
عشق خودر را پی ِ ایران فدا داد و برفت

خواب ِ ما خفتگان را به بانگی شیوا
در گوش ِ ما و من و تو صدا داد وُ برفت

یادش همیشه شادمان باد

احمد پناهنده
الف. لبخند لنگرودی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر