باید به جهالت ملت گریست
در حیرتم
به باور و جهل وُ جنون ِ
ملتی
که از سر نادانی و غفلت
برای مشتی
پا برهنه
گرسنه
راهزن
آدمکش
سینه چاک می کنند
گریه و ناله سر می دهند
برایشان بارگاه می سازند
که به خاکشان حمله آوردند
پدرانشان را کشتند
مادر و خواهرانشان را تجاوز
کردند
در بازاز ها به کنیزی
فروختند
کشورشان را ویران کردند
ای کاش می فهمیدند
که علی و حسن و حسین را
با ابوبکر و عمر و عثمان
و دیگر راهزنان و ایرانی
کُشان عرب
هیچ فرقی نیست
و همه
از تبار محمدند
که نطفه ی عبد مناف و عبد
شمس هستند
درنده خو
بی رحم
ستمگر
وحشی
متجاوز
ویرانگر
ای تفو بر تو ای پاسداران
جهالت
تفو
که اینچنین ملت ایران را
ذلیل کردید
احمد پناهنده ( الف. لبخند
لنگرودی )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر