جان انسان مهم تر است یا اموال اهدایی صدام حسین؟
شنیدن و دیدن ِ کشتار بسی ناجوانمردانه و وحشیانه ی ایرانیان ِ محصور در اسارتگاهی بنام " اشرف " توسط مزدوران دولت اسلامی عراق و با هماهنگی حکومت اسلامی در ایران، قلب هر وجدان بیداری را جریحه دار و پر خون می کند.
اما و اما آیا ما باید بر سر مان بزنیم و عزا بگیریم؟
آیا باید فقط عملکرد بغایت ضد انسانی مزدوران دولت عراق و حکومت اسلامی را ببینیم و چشم بر عملکرد ِ ضد انسانی مسعود رجوی فرو ببندیم؟
زمانی بود، صدامی چون حسین ِ عقیداتی مجاهدین در عراق فرمان می راند.
و با تجاوز به خاک ایران، یک جنگ هشت ساله را بر ملت ایران و عراق تحمیل کرد
مجاهدین به رهبریت رجوی به جای دفاع از خاک ایران به بیگانه پناه برد تا با همدستی صدام حسین، حکومت اسلامی ِ ضد ایرانی آخوندها را بر اندازد و حکومت اسلامی ِ بغایت ضد انسانی تر ِ دیگر را به جای آن حاکم کند.
البته در ضد انسانی بودن اسلام سیاسی هیچ فرقی نیست. و این شرایط است که میزان درنده خویی این مسلک و مرام را در بعضی جاها نرم خوتر نشان می دهد.
مثل ترکیه
در هر صورت چون هم صدام حسین و هم مجاهدین ِ رجوی، در جنگ علیه تمامیت ارضی ایران، منافع مشترک داشتند، مجاهدین از کمک های مالی تا لجستگی و اسقراری ِ بی نظیری از صدام برخوردار شدند.
در سال 2003 صدام حسین در حمله آمریکا و کشورهای دوست، سقوط می کند
و اسلامیون شعیه مذهب ِ طرفدار حکومت اسلامی در ایران، قدرت را در دست می گیرند.
عقل خردمندانه حکم می کرد که مجاهدین رجوی دریابند که دیگر ماه عسلسان با صدام حسین تمام شد و بهتر است برای نجات جان خودشان، عراق را به مقصد جهان آزاد ترک کنند.
اما نکردند و فقط دایره ی اول تشکیلاتشان را بیرون آوردند و بقیه را در آنجا به گروگان نگه داشتند تا از جهان آزاد و عراق باج خواهی کنند و امتیاز بگیرند
چرا دست به این انتحار زدند؟
مجاهدین رجوی سالها بود که در لیست تروریستی آمریکا و اروپا و کانادا قرار داشتند. برای اینکه بتوانند از این لیست خارج شوند، با جان افراد محصور در اسارتگاه اشرف بازی کردند تا اینکه آمریکا پذیرفت به ازای خارج کردن آنها از لیست تروریستی، آنها از اشرف به اردگاه لیبرتی نقل ِ مکان کنند تا از آنجا بوسیله سازمان امور پناهندگی ملل متحد، به کشورهایی که خواهان آنها در خاکشان هستند، بروند.
زیرا عراق حاضر نبود که دیگر مجاهدین رجوی را در اشرف تحمل کند.
اما رجوی به همین هم قانع نبود و میل داشت که کشورهای جهان آزادف تمامی آنها را یکجا در کشورشا بپذیرند و آنجا هم تشکیلات " ارتش آزادی بخش " داشته باشند.
اما وقتی دیدند که این درخواست برای جهان آزاد پذیرفتنی نیست، مقوله ی اموال را عمده کردند و 100 نفر از نفرات خودشان را که اکثرن مسئله دار بودند، در اشرف تنها گذاشتند تا به اصطلاح میز و صندلی و دیگ و کاسه و بشقاب و یا در و پنچره را بفروشند و بعد به لیبرتی بروند.
تا اینکه روز شوم دهم شهریور فرا رسید و بیش از 50 نفر از ایرانیان در اسارتگاه به خاطر کاسه و بشقاب و میز و صندلی جان باختند.
پرسش این است که آیا جان این انسانها بیشتر ارزش داشت یا اموال اهدایی صدام حسین؟
قضاوت و پاسخ این پرسش را به عهده ی خوانندگان و وجدان های بیدار می گذارم.
احمد پناهنده
شنیدن و دیدن ِ کشتار بسی ناجوانمردانه و وحشیانه ی ایرانیان ِ محصور در اسارتگاهی بنام " اشرف " توسط مزدوران دولت اسلامی عراق و با هماهنگی حکومت اسلامی در ایران، قلب هر وجدان بیداری را جریحه دار و پر خون می کند.
اما و اما آیا ما باید بر سر مان بزنیم و عزا بگیریم؟
آیا باید فقط عملکرد بغایت ضد انسانی مزدوران دولت عراق و حکومت اسلامی را ببینیم و چشم بر عملکرد ِ ضد انسانی مسعود رجوی فرو ببندیم؟
زمانی بود، صدامی چون حسین ِ عقیداتی مجاهدین در عراق فرمان می راند.
و با تجاوز به خاک ایران، یک جنگ هشت ساله را بر ملت ایران و عراق تحمیل کرد
مجاهدین به رهبریت رجوی به جای دفاع از خاک ایران به بیگانه پناه برد تا با همدستی صدام حسین، حکومت اسلامی ِ ضد ایرانی آخوندها را بر اندازد و حکومت اسلامی ِ بغایت ضد انسانی تر ِ دیگر را به جای آن حاکم کند.
البته در ضد انسانی بودن اسلام سیاسی هیچ فرقی نیست. و این شرایط است که میزان درنده خویی این مسلک و مرام را در بعضی جاها نرم خوتر نشان می دهد.
مثل ترکیه
در هر صورت چون هم صدام حسین و هم مجاهدین ِ رجوی، در جنگ علیه تمامیت ارضی ایران، منافع مشترک داشتند، مجاهدین از کمک های مالی تا لجستگی و اسقراری ِ بی نظیری از صدام برخوردار شدند.
در سال 2003 صدام حسین در حمله آمریکا و کشورهای دوست، سقوط می کند
و اسلامیون شعیه مذهب ِ طرفدار حکومت اسلامی در ایران، قدرت را در دست می گیرند.
عقل خردمندانه حکم می کرد که مجاهدین رجوی دریابند که دیگر ماه عسلسان با صدام حسین تمام شد و بهتر است برای نجات جان خودشان، عراق را به مقصد جهان آزاد ترک کنند.
اما نکردند و فقط دایره ی اول تشکیلاتشان را بیرون آوردند و بقیه را در آنجا به گروگان نگه داشتند تا از جهان آزاد و عراق باج خواهی کنند و امتیاز بگیرند
چرا دست به این انتحار زدند؟
مجاهدین رجوی سالها بود که در لیست تروریستی آمریکا و اروپا و کانادا قرار داشتند. برای اینکه بتوانند از این لیست خارج شوند، با جان افراد محصور در اسارتگاه اشرف بازی کردند تا اینکه آمریکا پذیرفت به ازای خارج کردن آنها از لیست تروریستی، آنها از اشرف به اردگاه لیبرتی نقل ِ مکان کنند تا از آنجا بوسیله سازمان امور پناهندگی ملل متحد، به کشورهایی که خواهان آنها در خاکشان هستند، بروند.
زیرا عراق حاضر نبود که دیگر مجاهدین رجوی را در اشرف تحمل کند.
اما رجوی به همین هم قانع نبود و میل داشت که کشورهای جهان آزادف تمامی آنها را یکجا در کشورشا بپذیرند و آنجا هم تشکیلات " ارتش آزادی بخش " داشته باشند.
اما وقتی دیدند که این درخواست برای جهان آزاد پذیرفتنی نیست، مقوله ی اموال را عمده کردند و 100 نفر از نفرات خودشان را که اکثرن مسئله دار بودند، در اشرف تنها گذاشتند تا به اصطلاح میز و صندلی و دیگ و کاسه و بشقاب و یا در و پنچره را بفروشند و بعد به لیبرتی بروند.
تا اینکه روز شوم دهم شهریور فرا رسید و بیش از 50 نفر از ایرانیان در اسارتگاه به خاطر کاسه و بشقاب و میز و صندلی جان باختند.
پرسش این است که آیا جان این انسانها بیشتر ارزش داشت یا اموال اهدایی صدام حسین؟
قضاوت و پاسخ این پرسش را به عهده ی خوانندگان و وجدان های بیدار می گذارم.
احمد پناهنده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر