وقتی یک توده ای " تاریخ نگار" می شود
بی هیچ گفتگو سرشت و ذات حزب توده و توده ای ها با بیگانه
پرستی و وطن فروشی و خیانت به تاریخ و فرهنگ و ملت ایران، عجین و همساز شده و بند
بند شخصیتشان با خیانت به ایران در تمامیتش گره خورده است.
به عبارت ساده تر، این جماعت ضد ایرانی از تاریخ تولدشان تا
امروز، کارنامه ای جز خیانت به ایران و ملت ایران، اندوخته ای در خورجین شان
ندارند.
حال تصورش را بکنید که یک نفر از این جماعت ضد ایرانی، بخواهد
برای ایران تاریخ بنویسد.
آری
یرواند آبراهامیان را می گویم
این فرد بی آنکه از شرم و خجالت بگوید که توده ای است، اما
همه ی نوشته هایش در ستایش از حزب توده و توده ای های موج می زند.
گویی از انقلاب مشروطه تا امروز فقط توده ای ها بودند به که
به ایران و ایرانی و تاریخش خدمت کردند.
به معنای دیگر این یارو امر بر ایشان مشتبه شده است و فکر
می کند، هر خیانتی که حزب توده و توده ای از بدو تولدشان به عنوان یک نیروی سیاسی
تا امروز، به ایران و ملت ایران کردند، عین " خدمت " به ایران و ایرانی
است.
برای همین هرازگاهی برای تسلای دل داغدیده ی چپ های یتیم
شده، دستی به قلم می برد و تراوشات ذهن توده ای اش را به عنوان تاریخ به این ره گم
کردگان می فروشد.
این یارو البته به خوبی می داند که در عرصه ی تاریخ و تاریخ
نویسی، صاحب نظران در این عرصه تره هم برایش خرد نمی کنند که هیچ حتا فقط پهن بارش
می کنند.
زیرا تاریخ را باید آنچه که گذشت بر مردم باز شناساند نه
اینکه به دلخواه، خیانت ها را خدمت و خدمات را خیانت گزارش کرد.
این یارو چون خودش از طیف خیانتکاران است، پس ابایی ندارد
که به دروغ خیانت را خدمت نشان دهد و خدمت را خیانت
کافی است شما کتاب بی ارزش این یارو که با عنوان "
ایران بین دو انقلاب " انتشار داده است، بی آنکه بخوانید فقط ورق بزنید.
آنوقت خواید دید که این یارو از انقلاب مشروطه تا امروز،
فقط توده ای ها را برجسته کرده است.
گویی معمار اصلی ایران نوین، رضا شاه بزرگ نبوده است
محمد رضا شاه ایرانساز موجود نبوده است
و ده ها پدیده دیگر وجود نداشته اند
این یارو با بی پرنسیبی شگفت آور، در این کتابش از دوران
ایرانساز رضا شاه بزرگ، فقط هشتاد صفحه
نوشته است.
در حالی که برای حزب توده و توده ای که فقط خیانت کردند، صد
و هفتاد صفحه قلمی کرده است.
این روزها این یارو برای اینکه بتواند خیانت های حزب توده
را سرپوش بگذارد، به بهانه بیست و هشت مرداد ماه سال سی دو، به دروغ خودش را پشت
مصدق السلطنه مخفی کرده است و طوری وانمود می کند که گویی حزب توده همیشه یار و
غار مصدق السلطنه بوده است.
در حالی که همین یارو و حزبش، بیشتر توهین را نثار مصدق
السلطنه کردند و حتا خواستند از طریق او ابتدا پادشاهی را در ایران منحل و بعد با
یک کودتای خزنده با همکاری شوروی مرحوم، ایران را ایرانستان کنند.
اما در روز تاریخی بیست و هشت مرداد ماه، مردم تهران با
قیام ملی شان چنان درسی به این خیاتکاران و حتا مصدق السلطنه و جبهه ی نا ملی اش
دادند، که به عنوان یکی از درخشان ترین برگ و خدمت مردم تهران و ملت ایران در
تاریخ ثت است.
حال بگذارید این یارو و یارو هایی از این دست، بیشتر خودشان
را رسوای خاص و عام کنند.
احد پناهنده
پانزده سپتامبر دو هزار و هفده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر