حسین فاطمی وزیر امور خارجه یا یک لمپن چاله میدانی؟
فاطمی بعد از خلع مصدق السلطنه از نخست وزیری، در روز بیست
و شش مرداد ماه در حمله ای اوباشانه به شاه در سرمقاله ی باختر امروز نوشت:
" برو ای خائن...، ای اسیر اراده ی اجنبی که تاریخ ِ
جنایت امیز دودمان سی ساله ی پهلوی را تکمیل کردی..."
به نوشته ی محمد علی موحد در جلد دوم خواب آشفته نفت در صفحات
هشتصد و سه تا هشتصد و چهار و هشتصد دوازده:
" در آن روزها در سرمقاله های باختر امروز از شاه با
القابی چون وطن فروش، سر دسته ی جنایتکاران، سرکرده ی اجانب و از دربار کانون
فساد، مرکز فحشا و هیولای شهوت نام برده می شد."
آیا حق داریم با صراحت و بی هیچ تردیدی برای ثبت در تاریخ
بپرسیم که مصدق السلطنه و همه ی یاران به اصطلاح جبهه ی ملی اش، ملی شدن نفت را
بهانه کرده بودند و با کش دادن مسئله ی نفت می خواستند، سلسله ی ایرانساز پهلوی را
بر اندازند؟
یادمان نرود که اگر رضا شاه بزرگ نمی بود، خوزستان هم از
دست رفته بود.
حال پرسش این است که اگر رضا شاه بزرگ و فرزند برومند و
ایرانسازش نبود، مطمئنن نفتی هم نبود که مصدق السلطنه بتواند آن را ملی کند؟
از طرف دیگر اگر مصدق قصد براندازی خاندان پهلوی را نداشت،
پس چگونه اجازه داد که فاطمی، لمپن وار به نماد پادشاهی سلطنتی در ایران حمله کند
و توهین و فحش های چاله میدانی سزاوار به خودش را نثار خاندان پهلوی کند؟
اگر مصدق السلطنه قصد براندازی دودمان ایرانساز پهلوی را
نداشت، پس چرا دستور داد مجسمه های رضا شاه را پایین بکشند، عکسهای ملکه ثریا و
محمد رضا شاه را از ادارات و سازمانها جمع آوری کنند؟
اگر مصدق السلطنه قصد براندازی خاندان پهلوی را نداشت، چرا
دستور داد نام شاه را از دعای صبحگاهی و
شامگاهی واحدهای نظامی حذف کنند؟
می گویید نه؟
می گویم با هم تاریخ آن دوره را ورق می زنیم و با دقت می
خوانیم:
در 25 مرداد:
" دکتر فاطمی وزیر امور خارجه به تمام سفرا و وزرای
مختار و کارداران ایران در خارج اعلام کرد شاه از سلطنت مخلوع است و نباید مورد
استقبال قرار گیرد."
" عده ای از افسران به اتهام مشارکت در کودتا باز داشت
شدند."
" عکسهای شاه و ثریا از ادارات و سازمانها جمع آوری
گردید."
" تمام روزنامه های حزب توده ایران خواستار لغو نظام
سلطنتی شدند."
در بیست و شش مرداد:
" طبق دستور دکتر مصدق ستاد ارتش طی بخشنامه ای نام
شاه را از دعای صبحگاهی و شامگاهی واحدهای نظامی حذف کرد."
به نقل از عاقلی روز شمار
در بیست و هفت مرداد سنجانی می گوید:
" نزد دکتر مصدق بودم و ایشان دستوری به من داد که
بروید با احزاب صحبت کنید و مجسمه ها را پایین بیاورید. بنده به حزب ایران رفتم.
به آقای خلیل ملکی تلفن کردم که او آمد. به حزب مردم ایران و پان ایرانیستها و
بعضی از بازاریها تلفن کردم که آنها هم آمدند و عده ای را برای اجرای آن یعنی
پایین کشیدن مجسمه های رضا شاه... ولی
باید انصاف بدهم که خلیل ملکی گفت:
این کار درستی نیست. خودم هم شب به مصدق گفتم که این کار
درستی نبود..."
حال با این اسنادی که تردید بر نمی دارد، می توانیم با صراحت و بی هیچ تردید بگوییم که
مصدق در روز 25 مرداد کودتا کرد و قصدش از این کودتا بر انداختن خاندان پهلوی و
برگرداندن قبیله ی قاجار بود؟
پاسخ این پرسش را به عهده وجدان های بیدار و آنانیکه ایران
دوست هستند و ایران برایشان بالاترین ارزش و سرمایه است.
احمد پناهنده
www.apanahan.wordpress.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر