دیشب در شادی مردمان جهان چه مسیحی و چه غیر مسیحی که شب ژانویه را شاد بودند و به جشن نشستند، با آنها، همراه و شاد بودم اما همزمان در عمق این شادی با خود زمزمه می کردم:
که نوروزا
ترا با همه ی قدمت و شکوهمنده ایت، دوست دارم
هرچند امروز در دستان بیگانه صفتان اسیری و چنگال بر رخ بهاروشت کشیدند و بر تو و سرور مردمان پارسی زبان در قلمرو جغرافیایی ایران و حوزه فرهنگ ایرانی ِ کشورک های دیگر که به زور و ستم از تن ایران، تکه جدایی، جدا کردند؛ غبار غم و ماتم افشاندند اما باز تو پیروزمندانه از هر رمانی رخ گشودی و در قلب ما پارسی زبانان ایران و غیر ایرانی، بهار و تازگی و روشنایی و رنگارنگی گلهای بوستان ایران را غنچه باز کردی و در چشم عاشقان تو گلستان کردی.
باور داریم که هیچ جشن و سروری به زیبایی تو چه در عرصه ی طبیعت که بهار را می زایی و چه در عرصه فلسفه و منطق که با اعتدال ربیعی همراه است و در زایش تو، شب و روز با هم برابر می شوند تا برابری انسان را در همه ی عرصه ها در گوش جهانیان ترانه بخواند، نبوده و نیست و نخواهد بود.
سال نو مسیحی یا روز ژانویه چنین عمق و غنایی در عرصه طبیعت و فلسفه و منطق ندارد. بلکه یک امر قراردای است که هر سال در ثانیه یکم بعد از نیمه شب ِ اخرین شب دسامبر که روز اول ژانویه آغاز می شود، جشن گرفته می شود.
نه با بهار و نوزایی همراه است و نه به برابری شب و روز و برابری انسانها کاری دارد. بلکه در دل زمستان سیاه، آنجا که نور بر تاریکی غلبه می کند و در فرهنگ ما ایرانی ها، شب چله یا به زبان سریانی شب یلدا است، به تقلید از فرهنگ ایران، هم کریسمس و هم شب ژانویه را در حول و حوش شب یلدا برگزار می کنند.
بگذریم
پس در اینجا با همه هستی و دل و جانمان به تو می گوییم:
ما ایرانیان که در طول تاریخ کهنسال ایرانزمین تو را شکوهمندانه جشن می گرفیتم، بعد از عبور از این نکبت تاریخی و بیگانه صفتی که در جای جای ایرانزمین حاکم است، دوباره تو را بالابلندتر از هر زمان بر کاهکل و سقف جهان، در ایران جغرافیایی و ایران فرهنگی جشن خواهیم گرفت
به امید آن نوروز همیشه پیروز و دلفروز
احمد پناهنده
اول ژانویه دوهزار و هفده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر