فاجعه ی سینما رکس آبادان
دروغ دیگری که روشنفکران تاریک اندیش و منقلی و تروریست ها و
سازمانها و احزاب بیگانه پرست، به سازمان اطلاعات و امنیت کشور نسبت دادند، آتش
زدن سینما رکس آبادان بوسیله ی اسلامیون ضد انسان بود.
گویی خود زنی این جماعت رنگا رنگ را که می رفتند در اتحاد
با ارتجاع سیاه، ایران را ویران کنند و ایرانی را ذلیل و خوار، پایانی نبود.
و چه خوش خیالانه در پشت ازتجاع سیاه که این جنایت را مرتکب
شده بود، سینه می زدند تا بی هیچ عذاب وجدانی، این روزها را برای ایران و ملت
ایران رقم بزنند و در قبال این خوش خدمتی، تکه استخوانی برایشان پرتاب شود.
و دریغا که هیچگاه در مغز پوکشان فرو نکردند که آخر سازمان
اطلاعات و امنیت یک نظام مدرن و ترقی خواه را چه نیازی بود که بر دستاوردهای
پیشرفت آفرین و آگاه کننده ی قشر سنت زده ی تحتانی جامعه، خط بطلان بکشد و با دست
خویش ملت ایران را به سمت تاریکی ببرد؟
ولی تاریخ و اسناد به جای مانده از آن زمان و زمانهای دور و
نزدیک نشان می دهد که همه ی این روشنفکران تاریک اندیش و منقلی و بعضن زنباز،
همراه تروریست ها و احزاب و سازمانها و گروه های ضد وطن و ضد آزادی و ضد دموکراسی
و ضد پیشرفت و ترقی و مدرنیته، هیچگاه در سودای پیشرفت و کرامت انسانی ملت ایران
نبودند. بلکه بر عکس همگی انها در بهترین حالت حمال بیگانگان بودند تا شاید در
قبال وطن فروشی و عقب نگه داشتن ملت ایران و ویران کردن ایران، کدخدایی ابرقوها را
به آنها بسپارد.
به قدری کور و کر بودند که بر روی خاکروبه های ویرانی ایران
شادمانی می کردند و دست در دست ارتجاع سیاه و سرخ در به اتش کشیدن جای جای ایران
از هم سبقت می گرفتند.
و آتش زدن سینما رکس آبادان اوج این بی مسئولیتی روشنفکران
تاریک اندیش و منقلی و همه ی گروه ها و احزاب و سازمانهای ضد منافع و مصالح ملی در
همدستی با ارتجاع سیاه بوده است.
و شگفتا تا همین
امروز دیده نشده است که این جماعت رنگارنگ ضد وطن در همه سویش، لب به انتقاد از
گذشته ی ناشادشان باز کنند و در مقابل ملت ایران زانوی ادب به زمین بسایند و از
عمکرد ضد ایرانی شان پوزش بخواهند. بلکه هنوز هم به جای مبارزه با همین حکومت
اسلامی ضد ایرانی و ضد انسانی، در کربلای بیست و هشت مرداد سینه می زنند و پشتشان
را با زنجیر جر می دهند تابرای فرار از پاسخگویی، اذهان ساده دلان ملت ایران را از
مبارزه با همین حکومت ضد ملی و ضد ایرانی منحرف کنند.
حال با این مقدمه ببینیم که سینما رکس آبادان را چه کسانی
آتش زدند و مردم ساده دل و بی دفاع را زنده زنده در آتش خشم و کینه و خوی حیوانی
گری شان سوزاندند؟
برای روشن شدن این موضوع به چند سند معتبر اشاره می کنم و قضاوت را در
این باره به عهده ی ملت ایران می گذارم.
احمد مدنی اولین استاندار خوزستان در حکومت اسلامی
" بطور کل خیلی از خراب کاری هایی که قبل از انقلاب
انجام گرفت، آتش زدن ها و ... به وسیله نظام حاکم نبود. منطق هم اجازه نمی داد که
این کار بشود... مثل سینما رکس آبادان، مسجد جامع کرمان، آتش زدن بانک و ... موقعی
که رفتم خوزستان و استاندار شدم، دقیقن فهمیدم که سینما رکس، کار نظام حاکم نبود و
کار عوامل افراطی بود که در لوای انقلاب اما هرج و مرج طلب خطرناک، ماسک انقلابی
زده بودند... کیاوش که بعدها وکیل مجلس از اهواز شد و جمیل، آخوندی در بهبهان،
دستورات بهشتی و ... اینها در این برنامه شرکت داشتند... خیلی کوشش کردم که اینها
محاکمه بشوند... مکرر از تهران و قم به من اشکال تراشی می کردند که آقا امکان پولی
نداریم که پول قاضی را بدهیم و... مرتب سنگ می انداختند و من می گفتم خودم همه این
امکانات را فراهم می کنم و شما فقط اجازه بدهید این محاکمه شروع شود...
بعد که من استعفا کردم، محاکمه شروع شد . آن جوری که خودشان
خواستند... حدس می زنم اانهائیکه دستگیر شدند، متهمان اصلی نبودند..."
به نقل از پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، احمد مدنی 2 آوریل
هزار و نهصد و هشتاد و چهار
شاپور بختیار آخرین نخست وزیر نظام پادشاهی
" در سینما رکس آبادان، این آتش سوزی فاجعه ای ملی
بود. از طرف کمونیست ها و ملاها فریاد بلند شد که این جنایت به دست ساواک صورت
گرفته است... اما آتش سوزی بدون شک عامدن ایجاد شده بود و عاملان آن هم ملایان
بودند."
به نقل از کتاب یکرنگی از شاپوز بختیار با ترجمه ی مهشید
امیر شاهی چاپ فرانسه صفحه ی هشتاد و سه
حال ببینیم آتش زدن سینما رکس آبادان در چه شبی آتش زده شد
و چرا؟
می دانیم که افراطیون چپ و راست از تروریست های کمونیستی
گرفته تا اسلامیون، تا قبل از آتش زدن سینما رکس توسط ارتجاع سیاه، چند بانک و چند
سینما را در سراسر کشور به آتش کشیده بودند. اما سینما رکس آبادان در شب بیست و هشت
مرداد ماه که فیلم گوزن ها را نمایش می داد، دلایل خاصی داشت که باید بیشتر به آن
توجه کرد.
زیرا از قبل ارتجاع سیاه با همدستی روشنفکران تاریک اندیش و
منقلی و همه ی گروه های چپ و راست ضد وطنی، با های هوی کر کننده تمامی اعمال کثیف
و ضد منافع ملی خودشان را به سازمان امنیت نسبت داده بودند. پس با این ترفند که
اینبار هم این عمل کثیف و ضد انسانی شان را به گردن سازمان اطلاعات و امنیت کشور
می اندازند، بی هیچ عذاب وجدانی سینما رکس آبادان را با همه ی تماشاچی های فیلم
گوزنها، در شب بیست و هشت مرداد ماه به اتش کشیدند.
چرا در شب بیست و هشت مرداد؟
سه دلیل را می توان برای این تصمیم در شب بیست و هشت مرداد
شمرد.
یک: ارتجاع سیاه می خواست با این عمل رذیلانه و ضد ایران و
ضد انسان، نشان دهد که مخالف انتصاب سرتیب رزمی به ریاست شهربانی آبادان است.
زیرا سرتیب رزمی در زمانی که سرهنگ و رئیس شهربانی قم بود، در گوش پیچاندن و ادب
کردن طلب های مرتجع در نوزده دی ماه هزار و سیصد و پنجاه و شش دست داشت.
و ارتجاع سیاه می خواست با همدستی با همه ی رجاله های
روشنفکری و سازمانها و گروه ها و احزاب ضد وطنی، با اتش کشیدن سینما رکس با
تماشاچی هایش، نسبت به این انتصاب اعتراض کند.
دو: همزمان کردن آن
با روز قیام ملی ملت ایران در روز بیست و هشت مرداد
ارتجاع سیاه با این عمل ضد انسانی و ضد ایرانی خود در این
شب، دو هدف را دنبال می کرد که به هر دو هدفش رسید
یکم، می خواست سالروز
جشن قیام ملی ملت ایران را در سرنگونی مصدق که با کودتا در تخریب و ویرانی ایران، مرزی
را نمی شناخت، به کام ملت ایران زهر کند و همچنین از بسیج مردم برای شادمانی در
این روز جلو گیری نماید.
دوم، همدردی با جبهه ی ضد ملی و شعله ور کردن ِ اتش کینه در
دل آنها، تا بی هیچ اعتراضی از آنها حمالی بگیرندد که گرفتتد.
و دریغا چه راحت در میدان ویرانی ایران توسط ارتجاع سیاه و
سرخ گام نهادند و عاقبت هم جبهه ای خودشان را برای خوش خدمتی در این راه و سودای
کثیف، سر بریدند و در زیر درخت سیب بوسه ای مریدانه بر پشت دست ارتجاعمرد زمان،
خمینی زدند.
سه: ارتجاع سیاه با این عمل ضد انسانی اش می خواست در اذهان
نیروها و مردم چنین القا کند که چون در فیلم گوزنها، صحنه ای از یک تروریست فراری
را نشان می دهد، پس ساواک مخالف نشان دادن این فیلم است و برای همین سینما را آتش
زده است.
در حالی که این فیلم با همه ی بدآموری هایش مجوز داشت و در
سینماهای سراسر کشور اکران شد.
و شگفتا که همه ی
روشنفکران تاریک اندیش و منقلی و گروه ها و سازمان ها و احزاب چپ و راست، در دام
این توطئه افتادند و برای ارتجاع سیاه حمالی کردند.
بی هیچ گفتگو فاجعه سینما رکس آبادان، پادشاه کشور و مقامات
ملی و وطن دوست را عمیقن نگران کرد و در صدد بر آمدند، سر نخ این عمل ضد انسانی را
پیدا کنند.
" در همین هنگام صدام حسین با پادشاه ایران تماس گرفت
و به اطلاع ایشان رسانید که مامورین عراقی فردی را که از مرز ایران، غیر مجاز وارد
عراق شده بود، دستگیر کرده اند که در اتش سوزی سینما رکس شرکت داشته و به آن
اعتراف کرده است. بلافاصله مامورین کمیته مشترک ضد خرابکاری با هواپیمایی که دولت
در اختیار گذارد، به عراق رفتند و این فرد را به تهران اوردند. نام او علی رضا
عاشور بود. در مدت کوتاهی که او در اختیار بازجویان ساواک بود، اعتراف کرده بود
بنا به دستور و فتوای دو آخوند در آبادان به اسامی موسوی تبریزی و جمی دست به این
کار زده اند و سپس همدستان خود را معرفی
کرد."
به نقل از کتاب در دامگه حادثه صفحه چهار صد و
سی و سه و چهارشنبه
در سالهای اخیر حسین بروجردی از اعضای هیئت
موتلفه اسلامی در کتاب ِ پشت پرده های انقلاب اعتراف کرده است:
" که مواد آتشزای مورد استفاده در آتش سوزی
سینما رکس را سید علی خامنه ای در تهران به او و فردی بنام شهاب تحویل داده است تا
در آبادان به دست موسوی تبریری و اخوند جمی برسانند.
در صفحه ی هشتاد و چهار تا صد و چهار همان کتاب،
بروجردی به تشریح رخداد و اسامی متهمان می پردازد.
1- سید محمد کیاوش، فرزند سید حسن قهوه چی،
متولد هزار و سیصد و نه زنجان که مدتی فرماندار آبادان شد
2-حاج عبدالله که همان سید علی خامنه ای است در
صفحات نود و شش و نو و نه
3-فرج الله برزگر که خودش در آتش سوخت
بعدها حکومت اسلامی در سال هزار و سیصد و پنجاه
و نه برای پاک کردن صورت مسئله و پوشاندن جنایت خودشان در یک دادگاه فرمایشی:
تکبعلی زاده به عنوان مدعی، منوچهر بهمنی که
ستوان یکم بود، علی نادری صاحب سینما، اسنفدیار رمضانی دهقانی مدیر داخلی سینما،
فرج الله مجتهدی و سرهنگ امینی آل آقا را که موسوی تبریزی دادستان بود، اعدام
کردند.
و چنین بود ماجری فاجعه سینمای رکس آبادان که
گروه های روشنفکری و سیاسی موجود آن زمان
در همه طیفش بی هیچ عذاب وجدانی این فاجعه ی انسانی را به سازمان امنیت و اطلاعات
نظام پادشاهی نسبت دادند تا هرچه سریعتر ایران را ویران کنند و ایرانی را خوار و
ذلیل نمایند.
باشد که جوانان و ملت ایران راستی ها را بخوانند
و از نا راستی ها دوری گزینند و با پیوند خوردن به خویشتن ِ خویش ِ ایرانی خود، در
سرفرازی ایران و ملنت ایران با تمامی جان و جهانشان کوشا باشند و تف تاریخی را بر
سر روی روشنفکران منقلی و همه ی گروه و احزاب و سازمانهای ضد وطن در آن زمان و این
زمان پرتاب کنند.
چنین باد
احمد پناهنده
www.apanahan.blogspot.com
www.apanahan.wordpress.com
www.golchai.blogspot.com
www.golchai.wordpress.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر