محمد رضا لطفی مُرد
هرچند او دستی در هنر داشت اما هیچگاه هنرش را در خدمت ملت ایران بکار نگرفت و خودش را به عنوان یک شخصیت ملی و ماندگار در تاریخ ثبت نکرد. بلکه همیشه از هنرش به شکل ابزاری برخورد کرد و آن را در خدمت حزب توده یا به عبارت روشن تر حمالان روسیه ی سابق و امروز و همچنین در خدمت حکومت اسلامی بکار گرفت و با شخصیت هایی پوسیده ای چون ه. الف. سایه تمام عیار در خدمت حزب توده بود.
و دریغا با اینکه چهار نعل در خدمت حکومت اسلامی به خدمت مشغول شدند اما اخوندها فقط از آنها استفاده ی ابزاری کردند و بعد تُف بر سر رو رویشان پاشیدند و یکی را چند روزی در مستراح به بازداشت یا حبس نگاه داشتند.
و عجبا وقتی آقای محمد رضا شجریان در نظام حکومت اسلامی، زبان اعتراض را هنر شد
لطفی در یک برخورد توده ای صفتانه در مصاحبه ای با نشریه ی آسمان در سال 1390گفت:
" امروز من شخصاً نمیفهمم شجریان چرا اعتراض میکند. محمدرضا لطفی در بخش دیگری از سخنانش گفت: شجریان هیچ وقت به دنبال ایجاد یک جریان فرهنگی هنری مستقل با شرکت همکاران خودش نرفته است. یک شرکت اقتصادی به نام دل آواز درست کرده و کار خودش را مانند یک شرکت تولید کننده انجام میدهد و در آمد زایی خوبی هم از گذشته تا به امروز داشته و دارد."
خانم آوا مشکاتیان، نوه ی آقای محمد رضا شجریان در پاسخ توده ای صفتانه ی لطفی در فیس بوکش نوشت:
" خاطرهٔ به چالش کشیدن «بیداد» در مجلس وقت و آن همه اذیّت را به یاد دارید؟ به یاد دارید که پدرم و همراهانش، ساز را بهسان سلاح باید با مجوز حمل میکردند؟ میدانید چند ساز هنرمندان این سرزمین در آن سالها شکست؟ چند ساعت موسیقی ضبط شده به خونِ دل، پاک شد؟ به یاد دارید کنسرتهایی را که در میان اجرا، هنرمندانمان را از روی سن پایین میکشیدند؟ آن سالها شما در گوشهای از دنیا آرام گرفته بودید!"
به عنوان یک ایرانی که دستی در هنر و قلم دارم، وقتی به کارنامه ی هنری لطفی نگاه می کنم، برای ثبت در تاریخ اعتراف می کنم که او هیچگاه در خدمت هنر ملی و ملت ایران نبوده است بلکه از هنرش به شکل ابزاری فقط در خدمت آرمان های بیگانه صفتی حزب توده و بعدن در خدمت حزب توده و حکومت اسلامی بهره می گرفته است.
احمد پناهنده
هرچند او دستی در هنر داشت اما هیچگاه هنرش را در خدمت ملت ایران بکار نگرفت و خودش را به عنوان یک شخصیت ملی و ماندگار در تاریخ ثبت نکرد. بلکه همیشه از هنرش به شکل ابزاری برخورد کرد و آن را در خدمت حزب توده یا به عبارت روشن تر حمالان روسیه ی سابق و امروز و همچنین در خدمت حکومت اسلامی بکار گرفت و با شخصیت هایی پوسیده ای چون ه. الف. سایه تمام عیار در خدمت حزب توده بود.
و دریغا با اینکه چهار نعل در خدمت حکومت اسلامی به خدمت مشغول شدند اما اخوندها فقط از آنها استفاده ی ابزاری کردند و بعد تُف بر سر رو رویشان پاشیدند و یکی را چند روزی در مستراح به بازداشت یا حبس نگاه داشتند.
و عجبا وقتی آقای محمد رضا شجریان در نظام حکومت اسلامی، زبان اعتراض را هنر شد
لطفی در یک برخورد توده ای صفتانه در مصاحبه ای با نشریه ی آسمان در سال 1390گفت:
" امروز من شخصاً نمیفهمم شجریان چرا اعتراض میکند. محمدرضا لطفی در بخش دیگری از سخنانش گفت: شجریان هیچ وقت به دنبال ایجاد یک جریان فرهنگی هنری مستقل با شرکت همکاران خودش نرفته است. یک شرکت اقتصادی به نام دل آواز درست کرده و کار خودش را مانند یک شرکت تولید کننده انجام میدهد و در آمد زایی خوبی هم از گذشته تا به امروز داشته و دارد."
خانم آوا مشکاتیان، نوه ی آقای محمد رضا شجریان در پاسخ توده ای صفتانه ی لطفی در فیس بوکش نوشت:
" خاطرهٔ به چالش کشیدن «بیداد» در مجلس وقت و آن همه اذیّت را به یاد دارید؟ به یاد دارید که پدرم و همراهانش، ساز را بهسان سلاح باید با مجوز حمل میکردند؟ میدانید چند ساز هنرمندان این سرزمین در آن سالها شکست؟ چند ساعت موسیقی ضبط شده به خونِ دل، پاک شد؟ به یاد دارید کنسرتهایی را که در میان اجرا، هنرمندانمان را از روی سن پایین میکشیدند؟ آن سالها شما در گوشهای از دنیا آرام گرفته بودید!"
به عنوان یک ایرانی که دستی در هنر و قلم دارم، وقتی به کارنامه ی هنری لطفی نگاه می کنم، برای ثبت در تاریخ اعتراف می کنم که او هیچگاه در خدمت هنر ملی و ملت ایران نبوده است بلکه از هنرش به شکل ابزاری فقط در خدمت آرمان های بیگانه صفتی حزب توده و بعدن در خدمت حزب توده و حکومت اسلامی بهره می گرفته است.
احمد پناهنده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر